ما همچنان بر
داشتن یک تشکل پافشاری داریم. اما شرط آن تشکل این است:
1) باید
پاسدار ارزشها باشد نه پاسدار خود. نگهبان ارزشها باشد نه نگهبان خود. هر وقت
این تشکل بهجای آنکه نگهبان ارزشها باشد و خداپرست و حقپرست و کمالدوست و
کمالخواه باشد، خودخواه شد، آن وقت یک طاغوت میشود. و چه بهتر که چنین طاغوتی بر
سر راه امت نباشد. بر همهی ماست که دائماً مراقبت کنیم که تشکل ما، خودخواه نشود؛
همیشه خداخواه بماند و این با خودسازی مداوم یک یک ما، مجموعهی ما و وجود سیّال
تشکیلاتی ماست.
2) تشکل
سازنده باشد. باید آسان کنندهی خودسازی و کمکی به سیر الی الله برای شرکتکنندگان
در این تشکل باشد. هر وقت یکی از ما یا جمع ما به تشکلمان مشغول و سرگرم شدیم،
چنین تشکلی «لهو» میشود و باید از او پرهیز کنیم زیرا ما را از خدا دور میکند.
اگر همهاش بهفکر تشکیلاتمان باشیم. اگر تشکیلات برای ما آنقدر محبوب شد که
جانشین خدا وحق شد، حالت لهو پیدا میکند و آدم را از یاد خدا غافل میکند. چهوقت
ما میفهمیم که تشکیلات برای ما لهو و سرگرمی نشده و لعب و بازی روزانه نشده؟ وقتیکه
ببینیم در این تشکیلات داریم ساخته میشویم. آن وقت که کار تشکیلاتی ما حالت عبادت
دارد.
اینکه ما این همه
تأکید داریم که کار در دفاتر حزب، باید آهنگ عبادت داشتهباشد، این در حزب جمهوری
اسلامی در متن هدفگیری ماست. کافی است که ما از خودسازیمان باز بمانیم. کافی است
که ما از خداخواهیمان باز بمانیم. همین خودش خسارت بزرگی است. باید دفاتر حزب
مراقبتکنند که آنجا معبد باشد و محل عبادت بماند. جای خودسازی ما باشد. اما اینها
با گفتن نمیشود. این، با اخلاق در نیت و باز با مراقبت بر عمل میشود. طرز
برخوردهایمان، طرز کارمان، شور و عشق کارمان، اینها میتواند نشان بدهد که کدام
طرفی هستیم.
بنابراین شرط اول
این است که ما تشکیلاتپرست نشویم (طاغوت) و خودخواهی تشکیلاتی پیدا نکنیم، شرط
دوم اینکه ما ممکن است تشکیلات پرست نباشیم اما سرگرم تشکیلات باشیم (لهو) یا
سرگرم هم نشویم ولی از خودسازی باز بمانیم.
3) شرط
سوم اینکه این تشکیلات به درد مردم بخورد نه اینکه یک باری باشد بردوش این جامعه
(لغو). تشکیلات مقداری هزینه میبرد، مقداری نیروی انسانی میبرد، روی این تشکیلات
سرمایهگذاری می شود. اگر این تشکیلات به درد این مردم نخورد لغو میشود. و ما هم
اگر اهل ایمانیم باید از لغو گریزان باشیم. «عن اللغو معرضون». این تشکیلات نباید
«بُت» و یا «لغو» و «لهو» باشد. باید به درد مردم بخورد، باید کمک کند به جمهوری
اسلامی. باید روز به روز، هر چه بهتر والهیتر و نورانیتر و سازندهتر و
سرافرازتر و پویاتر و سختکوشتر و پیشتازتر ادامه بدهیم. بنابراین در داخل این
تشکیلات باید برنامهریزیهای گوناگون بوجود بیاید، نه فقط در خود تشکیلات، که
برای کل جامعه، بلکه برای کل انقلاب اسلامی. باز هم تکرار میکنم که این صرفاً با
گفتن نمیشود. مکرر دیدهام که خصلتهای بیرونی بعضی از ما در جهت مخالفت این ویژگیها
بهکار میافتد و آهنگ تخریبی پیدا میکند.
مراقبت تشکیلاتی
خودخواهیهای
شخصی، خودمحوریها، سوء ظنها، بدگمانیهای بیجا، از آفتهای تشکل محسوبمیشود.
گاهی میشود برادرها یا خواهرها فکر میکنند منشأ این سوءظنها و بدگمانیها، در
درون خود «کار تشکیلاتی» است. ولی گاهی اینطور نیست، افراد با آن خصلتهای منفیای
که دارند وقتی وارد یک تشکیلاتی میشوند در حقیقت با خودشان این میکروبها را وارد
تشکیلات میکنند. به همین جهت هم هست که یکی از واجبات تشکیلات این است که دائماً
مراقب باشد تا میکروبها از بیرون وارد پیکره و عمق تشکیلات نکند.
یعنی دائماً باید
مراقبتکرد که اگر ویروسی، میکربی یا یک فردی داخل تشکیلات میآید، همان اول علاجشود،
قبل از آنکه خصلت او به جای دیگر سرایتکند. ولی این واقعیت هست که گاهی میبینیم
یک مرتبه در یک گوشهی تشکیلات یک نوع دید پیدا میشود. وقتی دنبال میکنیم میبینیم
که به یک آقا یا خانمی منتهی میشود که او با یک سوءظن و بدگمانی و خودرأیی وارد
جو پاک تشکیلات شدهاست -هر قدر جو تشکیلات پاکتر باشد، آسیبپذیرتر است- و یک
مرتبه این آسیب توسعه پیدا میکند. هر یک از ما وظیفه داریم که آن ضعفهای شخصی
خود را سخت مراقبتکنیم. یک نفر تا بیرون تشکیلات هست اگر نقطه ضعفی دارد، ضعف
شخصی محسوب میشود ولی وقتی وارد تشکیلات میشود، ضعف شخصیاش ضعف شخصی همراه با
یک نوع امکان سرایت و سوار بر یک مرکب تیزپا و تندرو است. در تشکیلات گسترش ضعفها
ممکن است خطر ناکتر و شدیدتر باشد و به همین دلیل مراقبت از ضعفهای شخصی افراد
لازم است. سوءظنها، بدگمانیها و بدتفسیرکردنها همه از چنین ضعفهایی هستند و
باید خیلی مراقبتکنیم. برای اینکه این ضعفها تا ضعف شخصی است، یک گناه است ولی
وقتی که در یک جمع باشد، گناه مضاعف و هم عقاب آن دنیایش مضاعف است چراکه نتیجهی
زحمات فراوان انسانهای تلاشگر در راه خدا با یک چنین ضعفهایی به هدر میرود و
خبط وضایع میشود و تلاشهای خود انسان را در آن دنیا هم به هدر میدهد.
تنگهها
ما خیال میکنیم
که داشتن یک تشکیلات اسلامی کار آسانی است و کار ندارد که ده تا آدم دور هم جمع
شوند و یک اسم و اساسنامه و یک نمودار تشکیلاتی و ... تمام شود. خیر، این جور
نیست. اگر به تجربههای شخصی خود بنگرید میبینید که مشکل بزرگ، داشتن یک تشکیلات
در درون یک یک ماست. زیرا که ما به این آسانیها آدم نمیشویم. بر سر راه انسان
شدنمان صدها عقبه وجوددارد که «فلا اقتحم العقبه». صدها تنگه وجوددارد که اولاً
باید تنگهها را بشناسیم. ثانیاً باید توانائیش را داشته باشیم و تازه از یک تنگه
عبور میکنیم. خیالمیکنیم تمامشد. میبینیم عجب! تنگههای سختتر برسر راهمان
است و این، لحظهی مرگ انسان است.
شما میدانید
زمانی تشکیلات سازمان مجاهدین خلق، بهعنوان یک آرزو بود که ایکاش حزب جمهوری
اسلامی از نظر تشکیلاتی مثل سازمان مجاهدین خلق میبود. زیرا آن تشکیلات به تعبیر
خودشان هم تشکیلات آهنین بود. آنها در نامهای که به امام یا رئیس جمهور نوشتهبودند،
سخت مغرور شدهبودند که ما با تشیکلات آهنین خود چنین و چنان خواهیم کرد! البته
این نوع تشکیلات بوجود آوردنش هنر میخواهد ولی این آرمان شماها نیست. مهم این است
که در داخل یک تشکیلات، آن آزادیهای انسانساز حفظ شود. تشکیلاتی که طبق نامهی
آن خانم در مجلهی راهزینب مینویسد که برایم شوهر تشکیلاتی انتخاب کردند و هر چه
گفتم نمیخواهم، گفتند نمیشود، دست تشکیلات است! ما وقتی میخواستیم حزب جمهوری
اسلامی را بوجود بیاوریم هرگز در پی ایجاد یک چنین تشکیلاتی نبودیم، ما مؤسسین
هرگز نمیخواستیم یک چنین چیزی بوجود آوریم مثل یک سربازخانه و یک اردوی کار
اجباری. ما از اول گفته بودیم که امتیاز بزرگ اسلام این است که میخواهد با حفظ
آزادیهای انسان، انسانها را بسازد. تشکیلاتی اسلامی است که میکوشد تا انسانها
را همسو کند نه اینکه انسان را قالبی بسازد. کی ما اصلاً در اسلام میخواستهایم
انسان قالبی بسازیم تا پی آن باشیم که تشکیلاتمان هم قالبهای آهن باشد؟ جایگزین کردن اختیار با آزادی
ساختن، نه قیچیکردن
اگر انسانهایی
هستند که همهشان میخواهند در راستای کلی که در مواضع بیان شده حرکت کنند اما در
عمل بعضیها نقصدارند، آسانترین کار حذف ناقصهاست. در حالی که کار یک تشکیلات،
ساختن ناقصهاست نه حذف ناقصها. این ساختن هم زمان میبرد و در زمانی که لازم
دارد، باید با نقصشان بسازیم نه اینکه زود ناراحت بشویم که آقا این چه حزبی است،
فلانی چنین کرد و فلانی چنان کرد و بد گفت و غیبتکرد و تهمتزد و ... . البته
باید رسیدگیکرد و فوراً هم به آن رسید، آن هم رسیدگی سازندهای که این عیب را در
خودشان برطرفکنند. این صحیح است که زود برسیم و نیروها را متمرکز کنیم و نگذاریم
که یک نقص فراگیر بشود؛ نگذاریم یک نقطه چرکین دوام بیاورد و زود علاج کنیم. این
درست است که اگر دیدیم یک نقطهای آنقدر چرکین است که علاج ناپذیر است جراحی هم میکنیم.
ولی جراحی بعنوان آخرین علاج است نه اولین علاج! عدهای از برادران و خواهرهای ما
جراحی را اولین علاج میدانند و آسانترین راه برایشان قطع کردن و جراحی است. ولی
اینکه قرار باشد یک انسانی هر جای بدنش که بیمار شد جراحیکند، بنده گمان میکنم
زودتر از یکسال از بین میرود. یک کورک میزند به انگشتش، یاالله انگشت را قیچیکن.
اینکه هر جا زخمی داشتیم آنرا جراحی کنیم، نمیشود.
ما باید یک حرکت
سازنده و خودساز داشته باشیم. البته آنهاییکه مربیاند، در اثناء تربیت، خودشان
هم ساختهمیشوند. همانطور که دارد دیگران را تربیت میکند، دارد خودش را هم
تربیت میکند. امام هم در مقام رهبری در حال ساختهشدن هستند چرا که در5 سال پیش
با یک جریانی مثل بنیصدر برخورد نداشتند. خودشان هم گفتند که مادر مورد محمدرضاخان
تکلیفمان روشن بود که باید برود ولی حالا با یک جریان خودی برخوردکردهایم و
این است که امام هم یک حرکت خودساز لازم دارد. تربیت و ساختن دیگران همراه است با
ساختن خود انسان. امید بنده این است که این نوع اندیشه و معیار زیربنای کار
تشکیلاتی باشد و ما میتوانیم با تلاش هر چه بیشتر و با آگاهی هر چه بیشتر بسازیم
و ساخته شویم. انشاء الله.
یک تشکیلات
نمونه چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟
گفته
بود: "ما برای این که بتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم، بی شک باید متشکل
باشیم. رابطه های ایمانی، اعتقادی، علمی و دینی سازمان نیافته برای رسیدن به بخشی
از اهداف و تحقق بخشیدن به قسمتی از مراحل یک انقلاب می تواند کافی باشد؛ ولی برای
رسیدن به بخشی دیگر از اهداف و تحقق بخشیدن به آن قسمت دیگر از آرمانهای یک
انقلاب کافی نیست... ما همچنان بر داشتن یک تشکل پافشاری داریم؛ اما شرط آن این
است که:
1.
تشکل باید پاسدار ارزشها باشد، نه پاسدار خود،
نگهبان ارزشها باشد ،نه نگهبان خود.
2.
تشکل باید سازندهی ما، آسانکنندهی خودسازی برای
ما و کمکی به «سیر الی الله» برای شرکتکنندگان در این تشکل باشد. این بیان نیز مویدی بر ارزش ذاتی آموزش و توجه به رشد افراد و
کمال است.
3.
شرط سوم، این که این تشکیلات به درد مردم بخورد، نه
این که یک باری باشد بر دوش این جامعه.
آن چه در
ادامه می آید،10 توصیه ی اوست که حدود 30 سال پیش در جمع انجمن های اسلامی سازمان
بهزیستی بیان شده؛ اما انگار حرفهایی است که در امسال برای ما گفته است...
برادرها
و خواهرهایی که بار سنگین مسئولیتها را بر دوش دارید و چشمها در انتظار نتایج
تلاشهای به هم پیوستهی شماست، خوش آمدید! شماها در اقلیت هستید و دیگر نمیخواهیم
تعارف بکنیم که اقلیت نیستیم. شما اقلیت مؤمن می خواهید چه کار کنید؟ نظر ماها این
است که شما یک اقلیتی باشید که تکیه کنید بر:
1. ایمان هرچه قویتر به
آرمانتان و به کارتان؛ نگذارید این ایمان در شماها خدای ناکرده پژمرده و ضعیف شود
.این ایمان باید روز به روز تقویت گردد.
2. برنامه های عملیای
که در آن، تفوق و برتری کارکرد ساختار اسلامی و نیروهای مؤمن به چشم بخورد؛
باید به گونه ای باشد
که خواهر مسلمان و برادر مسلمان ما که از یک همسن و همکلاسی و همرتبهی غیرمسلمانش
در مقام عمل دینی صالحتر است، در مقام عمل اجتماعی نیز سودمندتر باشد. اگر عمل شما
به حال مردم سودمند واقع شود، ماندنی خواهید بود. این بیان قرآن است .«فاما الزبد
فیذهب جفاء واما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض»؛ [کفر میرود و آن چه برای انسان
سودمند است میماند. رعد/آیه 17] سودمندی بیشتر ما باعث پیروزی ماست. به همین جهت
در خودسازی فردی و جمعی انجمنهایتان باید طوری برنامهریزی کنید که در صحنه خدمت
به مردم بدرخشید؛ نه برای تعریف مردم بلکه برای خدا.
3. ارتباط خود را قوی کنید؛
وقتی یک عده در اقلیت هستند، باید بکوشند تا به کمک ارتباطات گسترده، یک جمع
بزرگتر شوند. وقتی که همه یکجا جمع هستید، احساس دلگرمی و قدرت بیشتر میکنید.
4. جذب عناصر جدید؛ گاهی
دافعه خیلی قوی است اما جاذبه چندان قوی نیست. مسلمان، هم دافعه دارد و هم جاذبه. شما باید جاذبهتان زیاد باشد، باید کلامتان و رفتارتان چنان باشد که
اطرافیانتان را یکی یکی جذب کنید. اصلاً باید برنامه داشته باشید برای جذب آنها.
مبادا فکر کنید که اینهایی که با ما مخالف هستند دیگر کارشان خراب است و درست شدنی
نیستند. خیر، انسان تغییر میکند. خیلیها آدمهای خوبی هستند، میلغزند و بد میشوند.
خیلیها آدم های بدی هستند و در اثر ارشاد و معاشرت خوب میشوند. تعالیم اسلام یادتان
نرود. اسلام می گوید تا آخرین لحظات حیات، در توبه باز است.
5. انضباط؛ هرکار دسته
جمعیای که انجام میدهید باید همراه باشد با انضباط تشکیلاتی. بچه مسلمانها به
انضباط مقدار کمی بها میدهند. باید یک مقدار به انضباط بیشتر بها بدهیم. اما نظم فرعونی
نه؛ زیرا نظم گاهی فرعونی و طاغوتی است. نظم ما باید الهی، سازنده و نورانی باشد.
6. شناسایی و کشف
استعدادها؛ کشف عناصر مدیر و مفید که بتوانند پستهای کلیدی و موثر را با لیاقت
اداره کنند. گاه ما یک فرد متدین و خوبی را می گذاریم رأس کاری ولی چون توانایی اش
ضعیف است ،اثر بدی می گذارد. شما باید مدیرهای مومن و متعهد 10 سال آینده را هم
کشف کنید و هم بسازید.
7. معلوماتتان را ببرید
بالا با مطالعات اسلامی، مطالعاتتان باید اسلامی باشد؛ فنی هم باید باشد. هر کدام از شما وظیفه ی شرعی تان است که در هفته یک مقدار روی رشته خاص
خودتان مطالعه ی فنی کنید، طوری که کاردانی و کارایی فنی شما رو به افزایش پیگیر و
مستمر باشد.
8. شیوه های صحیح برخورد
با دشمن و مخالف را یاد بگیرید؛ گاهی برادرها و خواهرها با جریانهای مختلف میخواهند
برخورد کوبنده داشته باشند اما طرز برخورد آنها طوری است که در جامعه محکوم می
شوند. شیوههای برخورد باید صحیح باشد. باید درباره این شیوه های برخورد بنشینید و
تبادل نظر کنید.
9. انتقاد از خویشتن؛ آیا
هیچ وقت دور هم جمع میشوید بگویید این یک هفته نقایص و عیب کارم این بود. این کار
را میکنید یا خیر؟ خوب، شروع کنید! هیچ اشکالی ندارد. «المؤمن مرآت المؤمن» یعنی
چه؟ برادر و خواهر مسلمان باید آینه ی یکدیگر باشند. آینه یکی از کارهایش این است
که عیب های آدم را میگوید، بنابراین هر هفتهای ، دو هفتهای، یک ساعت دور هم بنشینیم
با روی باز و گشادهرویی هر کسی اول عیبهای خودش را بگوید بعد آنهایی که جا میماند
دیگران بگویند، بعد هم عیب جمعمان را بگوییم.
10.
امید کامل به آینده؛ هیچ مسلمانی حق یأس و ناامیدی
ندارد. آدمهایی که ایمان به خدا ندارند آنهایی هستند که از گشایشآفرینی خدا در
تنگناها مایوس میشوند. انسانهای مومن همیشه باید امیدوار باشند. آنقدر قرآن و
اسلام به ما تعلیم میدهد که نه با یک غوره سردیتان بشود و نه با یک مویز گرمیتان.
بهشتی
مظلوم نماد فعالیت های هدفمند و برنامه ریزی شده بوده و هست. مطمئناً رسیدن به چنین
مرحله ای از کمال نیازمند تغییرات اساسی در سبک زندگی ، رفتار و خلق و خو می باشد
که اساسا چنین مسیری فقط توسط اسلام عزیز ترسیم شده است تا بتواند آنچه که هدف
خداوند باری تعالی هست را محقق کند.
مطمئناً
کار تشکیلاتی و رفتار تشکیلاتی داشتن یک تعریف و یک فرمول نیست بلکه یک مفهوم عمیق
و گسترده است که در واقع باید در اعماق اندیشه و روح یک انسان به تعبیر قرآن کریم
اقامه شود مثل نماز.
از دیدار
امام برگشت. توی فکر بود. امام خواب دیده بود عباش سوخته،به او گفته بود مواظب
خودتان باشید. میگفت پرسیدم چرا؟ جواب داد آقای بهشتی شما عبای من هستید.