پس از به جریان افتادن پرونده های هسته ای ایران در شورای امنیت و تصویب تحریم های ظالمانه کشور ،ایستادگی و مقاومت مردم بر حقوق اولیه و اساس خود وپیشرفت های روز افزون کشور در زمینه های مختلف به خصوص هسته ای،جهان غرب متوجه شد که تحریم ها عملا نمی شود جلو رشد روز افزون کشور را بگیرد لذا به مرور از شدت تحریم ها کاست و پیشنهاد مذاکره را به صورت جدی دنبال کرد تا جایی که در سال ۸۷ قعطنامه شورای امنیت عملا تحریم جدیدی شامل نمیشود
و در این ایام گفتگوهای ایران با۵+۱ شدت میگیرد اما با نزدیک شدن به ایام انتخابات۸۸ مذاکرات از سوی طرف غربی متوقف میشود پس از انتخابات با وقوع فتنه ظالمانه ۸۸ غرب به سر کردگی آمریکا که وضعیت اشفته درونی کشور را مشاهده میکند ،مجددا به تاثیر گزاری تحریم ها امید وار میشوند و از انجایی ک افرادی از درون انها را به تشدید تحریم ها تشویق میکردند و به انها قول مساعد برای همکاری در تضعیف نظام دادند عمنلا دوباره تحریم ها را به عنوان نسخه اصلی خود در مواجهه با نظام در پیش گرفته اند
نشریه پیش رو تلاشیست اندک در جهت نمایاندن این روند و اثبات این ادعا که فتنه عامل تشدید تحریم ها علیه کشور میباشد
فتنه و تحریم به روایت شاهدان و ناظران
فتنه و تحریم به روایت آمار و اسناد
1. دشمنان خارجی:
1.1. تلاش برای مقصر نشان دادن نظام جمهوری اسلامی در حوادث سال 88 (تأکید بر سرکوب مخالفان، حمایت نظام از نامزدی خاص در انتخابات سال88 و...)
1.2. بدعت خواندن حصر در جمهوری اسلامی (کدیور، سایت کلمه)(اکبر اعلمی، شکور اکبرنژاد(نماینده مجلس)، )
1.3. مظلوم نشان دادن سران فتنه از طریق
1.3.1. پوشش خبری بیماری میرحسین موسوی و کروبی(سحام نیوز، کلمه و...)
1.3.2. محروم بودن آنان از امکانات ارتباطی و اطلاعاتی
1.3.3. ایجاد محدودیت برای ملاقات با آنان(فرزندان میرحسین)
1.4. تلاش برای فعال سازی مجدد بدنه اجتماعی جنبش سبز(از طریق شبکه های اجتماعی و گروههای دانشجویی و اعتراضات صنفی)
1.5. تأکید بر تقلب و تخلف در انتخابات
1.6. بازخوانی حوادث و برخوردهای صورت گرفته با بدنه جنبش درسال 88(با محوریت بازخوانی خاطرات دستگیرشدگان و خانواده قربانیان)
1.7. فشار بر دولت با تأکید بر پایبندی به شعارهای انتخاباتی مبنی بر پیگیری آزادی سران فتنه(فرزند کروبی و رسانههای اپوزیسیون)
1.8. پرداختن به موضوع حصر(حلقه استراسبورگ)
2. گروه های داخلی:
2.1. دولت
2.1.1. گروهی در دولت به دنبال تلاش برای اتمام حصر سران فتنه(رئیس جمهور،جریانات همسو با اصلاح طلبان)
2.1.2. شانه خالی کردن از مسئولیت در رابطه با سران فتنه و ارجاع به شورای عالی امنیت ملی و قوه قضائیه(وزیر دادگستری، )
2.1.3. استراتژی سکوت و عدم دخالت
2.2. اصلاح طلبان (مطهری، عارف و روزنامه های زنجیره ای)
2.2.1. تلاش برای اتمام حصر(عارف، روحانی،مجمع محققین و مدرسین حوزه، روزنامه های زنجیره ای)
2.2.2. فشار بر دولت برای استفاده از ظرفیت های خود برای اتمام حصر(همان طیف)
2.2.3. تلاش برای تطهیر سران فتنه بخصوص خاتمی(عارف، روزنامه های زنجیره ای)
2.2.4. بدعت خواندن حصر در جمهوری اسلامی(مطهری)
2.2.5. متوجه کردن مسئولیت های حصر بر رهبری نظام(مطهری)
2.2.6. تحریف و تقطیع سخنان رهبری در رابطه با سران فتنه(عارف: رهبری سران فتنه را انگلیس و آمریکا میدانند)
2.2.7. فعال سازی بدنه دانشجویی اصلاح طلبان برای فشار بر نظام در رابطه با این مطالبات(بدنه تندرو در وزارت علوم)
2.3. اصولگرایان:
2.3.1. معرفی و بازخوانی مجدد اقدامات فتنه گران و سران فتنه(فارس، تسنیم،جهان نیوز و...)(ایجاد ناآرامی و اغتشاش در کشور)
2.3.2. تلاش برای تبیین چرایی و چگونگی حصر سران فتنه(سعید جلیلی، شریعتمداری)
2.3.3. بازخوانی دیدگاه های رهبری در رابطه با سران فتنه (رسانه های اصولگرا)
2.3.4. مطالبه از قوه قضائیه برای تسریع در محاکمه سران فتنه(جبهه پایداری)
2.3.5. تلاش برای برگزاری یادواره های مردمی و گسترده سالگرد 9 دی(شورای هماهنگی تبلیغات و سپاه)
2.3.6. دعوت از سران فتنه برای توبه(عسگر اولادی، حائری شیرازی و...)
2.4. طیف هاشمی و ابزارهای رسانه ای حامی او:
به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از مرکز بازی و پویانمایی سراج، یکی از پر مخاطبترین جنبههایی که در بازیهای رایانهای مطرح می شود، پرداخت این بازیها به دنیای ماوراطبیعه و نیروهای مافوق بشری است. در بیشتر بازیهای رایانهای، کاربران می توانند با استفاده از جادو به مبارزه با دشمنانشان بپردازند یا اینکه به گروه جادویی خاصی بپیوندند و از طریق این گروه، به ابزارها و روشهای قدرتمندتر دست یابند.
تقریباً در تمامی بازیها، حتی بازیهایی که شخصیت اصلی در آنها یک جادوگر نیست گروههای جادویی حضور دارند و کاربران با نفرینها و طلسمهای جادویی مختلفی روبر میشوند که باید به کمک راهنماییهایی که از جادوگران دیگر در بازی میگیرند به مبارزه با این طلسمها و نفرینها بپردازند.
سازندگان بازی برای طراحی شخصیتهای جادوگران و نمادها و طلسمهایی که آنها به کار میبرند، معمولا از نمادها و اصطلاحاتی استفاده میکنند که در قرون وسطی به عنوان جادوی سیاه به کار برده میشدند، این نمادها و تفکرات به خاطر قدیمی و تاریخی بودنشان حس جادویی، مرموز و قدرتمند بودن را به خوبی به کاربران انتقال میدهند.
اما در میان این استفاده از آیینها و نمادهای قدیمی برای نمایش جادو و جادوگری، آیینها و نمادهایی نیز وجود دارند که نه به منظور افزایش حس رمزآلود بودن و جذابیت بازی بلکه برای تبلیغ و ترویج آیینی خاص از آنها استفاده می شود. در این خصوص، محتمل است که برخی سازندگان بازی، خودشان به این آیینهای خاص اعتقاد داشته باشند و یا اینکه فقط در ازای دریافت پول حاضر شوند این تفکرات خاص را در بازی خودشان گنجانده و آن را ترویج دهند.
یکی از تفکراتی که به طور خاص در میان بازیهای رایانهای حضور دارد و تقریبا می توان گفت که سرلوحه داستان بیشتر آنها به شمار میرود، تفکرات و آیینهای شیطانپرستی و مبارزه با خداوند است. در این بازیها معمولا انسان به عنوان موجودی قدرتمند و بر حق معرفی میشود که به دنبال آزادی و نجات نسل خود است و در این راه مجبور است با فرشتگان و خداوند در کنار شیاطین مبارزه کند.
در بیشتر این بازیها، انسان به تنهایی باید با هر دو جبهه شیاطین و فرشتگان مبارزه کند و هیچ یار و یاوری به غیر از نسل خود ندارد. در برخی موارد حتی دو جبهه فرشتگان و شیاطین با یکدیگر هم پیمان میشوند و به مبارزه با انسان میپردازند و با کمک یکدیگر سعی میکنند تا انسان را از میان بردارند اما انسان به رغم داشتن نیروهای ماوراطبیعی و جادویی قدرتمند موفق میشود تا تمامی نیروهایی را که بر علیه او ایستادهاند را از بین ببرد و به زندگی ادامه دهد.
این تفکرات که ناشی از خود بنیان پنداشتن انسان و وجود نیرویی خاص در جسم او است، مربوط به جادویی دانستن سرشت انسان است که باعث میشود انسانها بتوانند به راحتی نیروهای مافوق طبیعی خودشان را به کار برند و به مبارزه با موجودات دیگر بپردازند.
یکی از مهمترین شخصیتهایی که باعث شده تا این تفکرات در میان جوامع انسانی شکل بگیرد و حتی مورد استفاده نیز قرار بگیرد، فردی به نام «آلیستر کرولی(Aleister Crowley)» است که به عنوان شرورترین مرد جهان شناخته میشود. نام اصلی کرولی «ادوارد الکساندر کرولی(Edward Alexander Crowley)» است که در دوازدهم اکتبر 1875 در وارویکشایر(Warwickshire) انگستان به دنیا آمد. کرولی در خانواده اشرافی انگلیسی به دنیا آمد و پدر او «ادوارد کرولی» نام داشت که فردی مسیحی بود و به شدت به اعتقاداتش پایبند بود.
کرولی پدر، یکی از اعضای اصلی فرقه مذهبی مسیحی «برادران(Brothers)» بود. این فرقه مسیحی معتقد است که تنها یک پیامبر راستین وجود دارد و آن مسیح (ع) است. این فرقه به زیر گروههای فرعی «اپن برترن(Open Brethren)» و «اکسکلوسیو برترن(Exclusive Brethren)» تقسیم میشود. در زیرگروه اپن برترن، اعضا، اعتقاد دارند که تمامی انسانها مساوی هستند و خداوند آنها را برای پرستش خودش آفریده و آنها در شکل یک گروه و با توجه به نصایح انجیل و فرمودههای مسیح به پرستش خداوند میپردازند اما در زیرگروه اکسکلوسیوز برترن، اعضا، بر برتری قوانین انجیل بر تمامی قوانین موجود در جوامع انسانی اعتقاد دارند و باور دارند که فقط آنها هستند که راه رسیدن به رستگاری را می دانند و این وظیفه الهی است که دیگران را به این رستگاری برسانند، حتی اگر خودشان نخواهند.
بر خلاف زیر گروه اپن برترن که معتقد هستند تمام مسیحیان دارای یک مرتبه هستند و هیچ رهبری میان خودشان بر نمیگزینند، گروه اکسکلوسیو برترن میان اعضایشان مراتب مختلفی را قرار می دهند و بلند مرتبهترین عضو به عنوان رهبر مذهبی گروه انتخاب می شود. هر دو زیر گروه معتقد هستند که مسیح، ناجی بشر است و انسانها برای رسیدن به رستگاری باید به مسیحیت بپیوندند و در قالب گروههای مذهبی وارد اجتماعات شده و مردم را به مسیحیت دعوت کنند.
کرولی پدر، عضو زیر گروه اکسکلوسیو برترن بود و با پوشیدن لباسهای کشیشان به روستاها و شهرهای اطراف محل زندگیاش میرفت و مردم را به مسیحیت فرا میخواند. او در این سفرهایش پسرش کرولی را نیز میبرد و تلاش زیادی میکرد تا کرولی را به آیین مسیحیت بکشاند. کرولی پدر، هر روز عصر مراسم خواندن دعا از روی انجیل را داخل خانه برگزار میکرد و پسرش را مجبور میکرد تا در تمامی این مراسمها شرکت کند. بر خلاف اصرارهای پدر، کرولی هیچ علاقهای به شرکت در این مراسم مذهبی نداشت و تا آنجا که میتوانست سعی میکرد در این مراسم شرکت نکند. برخی از تاریخنویسان بر این باورند که یکی از دلایل تنفر آلیستر کرولی از مذهب، همین اصرارهای پدرش در شرکت دادن او در این مراسم مذهبی بوده است.
پس از مرگ کرولی پدر، بر اثر سرطان زبان، مسئولیت نگهداری از کرولی بر عهده مادرش افتاد. کرولی در آن زمان 11 سال داشت و در این سال، رفتارها و آزمایشات خشونتبارش را شروع کرد. مادر کرولی «امیلی برتا بیشاپ(Emily Bertha Bishop)» نام داشت و مانند پدرش فردی مذهبی و عضو گروه برادران بود. کرولی رابطه مناسبی با مادرش نداشت و معمولا سعی میکرد کمتر با او در ارتباط باشد. مادر کرولی نیز از رفتارهای خشونت آمیز پسرش وحشت داشت و همواره از کرولی با نام «هیولا» یاد میکرد.
کرولی علاقه زیادی به خواندن کتابهای جادویی به خصوص طلسمها و نفرینهای سیاه داشت و همیشه به تمرین درباره این طلسمها میپرداخت. کرولی در یکی از آزمایشات سعی داشت تا باور سختجان بودن گربه را امتحان کند. بر اساس باورهای قدیمی گفته می شود که گربه دارای 9 جان است و اگر کسی بخواهد یک گربه را بکشد، باید 9 بار آن را بکشد. کرولی بر اساس این باور یک گربه را به 9 روش مختلف میکشد. او ابتدا گردن گربه را میشکند و سپس سوزنهایی را داخل بدن او میکند، سپس او را داخل چاه آب میاندازد تا غرق شود و پس از بیرون آوردنش با چکش بدن او را له میکند و بدن گربه را از پشت بام به حیاط میاندازد.
او بدن گربه را از گردن به درخت آویزان می کند و به کمک چاقو آن را تکه تکه میکند و سپس آن را آتش می زند و باقی مانده را در زمین خاک میکند. کرولی با انجام این کارها به این نتیجه میرسد که گربه مطمئنا مرده است. این رفتارها و آزمایشات خشونت بار کرولی باعث شد که مادرش از او وحشت داشته باشد و از او فاصله بگیرد. تنها شدن کرولی باعث شد که او بیشتر به سمت جادوهای سیاه گرایش پیدا کند.
در کنار علاقه شدید کرولی به طلسمها و نفرینهای تاریک، کرولی علاقه زیادی به زجر کشیدن و تنبیه شدن داشت و ترجیح میداد یک زن زیبا او را شلاق بزند. تمایلات انحرافی کرولی باعث شد که در سن 15 سالگی با یکی از خدمتکاران زن خانه، رابطه جنسی داشته باشد و او را مجبور کند تا کرولی را شلاق بزند. رفتارهای جنسی خاص کرولی و آزمایشات وحشیانهای که انجام میداد با گذشت زمان باعث شد تا نام کرولی به عنوان یکی از جادوگران سیاه مطرح شود و از آنجا که مادرش او را با نام هیولا صدا میکرد پس از مدتی کرولی با نام «هیولای The Beast666)666)» خوانده شود.
عدد 666 نمادی از جادوی سیاه و شیطان است که به خاطر رفتارها و جادوهای سیاهی که کرولی به کار میبرد، به او نسبت داده شد. کرولی پس از مرگ مادرش تمام ثروت خانوادگیاش را صرف مطالعات و تحقیقات درباره جادوهای سیاه(Black Magic) و آزمایشات وحشیانه کرد و به برگزاری مراسم پرستش شیاطین پرداخت. در این مراسم او با پوشیدن لباس مخصوص به دعا خوانی و احضار ارواح میپرداخت و با این روش توانست یک فرقه مذهبی راه اندازی کند.
در سال 1898، کرولی سفرهای دور دنیای خودش را آغاز کرد تا نظیر پدرش به تبلیغ آیین خود بپردازد. او در این سفرها با مردی به نام «جورج سسیل جونز(George Cecil Jones)» ملاقات کرد. جونز یکی از اعضای فرقه مذهبی «گلدن دان(Golden Dawn)» بود که پس از آشنایی با کرولی، او را با فرقه خودش آشنا کرد. کرولی که شیفته جادوها و عناصر ماورالطبیعه بود، خیلی زود به فرقه گلدن دان علاقهمند شد و حتی برخی از آموزههای آن را نیز تغییر داد.
فرقه گلدن دان فرقهای نیمه مذهبی است که اعتقاد به وجود جادو در درون انسان دارد. در این فرقه که پایههای فکری آن بر اساس تفکرات «ماسونی(Masonic)» پایهریزی شده است، اعتقاد به وجود و فرمانروایی نیروهای مافوق طبیعی و جادویی دارد که این نیروها در واقع خالقان و مالکان دنیا هستند و به همین خاطر، اعضای فرقه به تمرین جادو برای فعال کردن این نیروها مبادرت میکردند.
فرقه گلدن دان به خاطر ریشه داشتن در خانوادههای اشرافی انگلیسی از قدرت و ثروت خوبی برخوردار بود و به همین دلیل منابع بسیاری برای تحقیق و مطالعه در اختیار اعضایش قرار داشت. کرولی با عضویت در این گروه، افکار خودش را بیشتر تقویت کرد و حتی برخی از نظراتش را هم در اختیار گلدن دان گذاشت و فرقه پس از بررسیهای متعدد، برخی از این نظرات کرولی را به عنوان شناختهایی جدید از دنیا و نیروهای جادویی وارد آموزههای فرقه کرد.
در سال 1907 کرولی به طور جدی مباحث جادوی سیاه و شیطان را مورد مطالعه قرار داد و بیان کرد که آرامشی که در نزد شیطان بدست میآورد در هیچ جای دیگری نمی یابد، از این رو به جای آنکه خداوند را بپرستد به پرستش و شناخت شیطان پرداخت. بعدها کرولی شیطان را به عنوان دوستی صمیمی یاد میکرد. کرولی به کمک تجربیاتی که در گروه گلدن دان بدست آورده بود و با جمع آوری تمامی اطلاعات مربوط به جادو، فرقهای مذهبی به نام «تلما(Thelema)» را پایهگذاری کرد.
تلما یک آیین مذهبی است که ایدههایش ترکیبی از ایدههای آیینهای «اکالتیسم(Ocultism)»، «یوگا(Yoga)» و «کابالا(Kabbalah)» میباشد.
در این آیین، سه خدا وجود دارد که هرکدام به نحوی سرنوشت دنیا و انسان را رقم میزنند و براساس اعتقادات این آیین، انسانها برای رسیدن به رستگاری باید به پرستش جادو و نیروهای درونی خود روی آورند. سه خدای تلما برگرفته شده از سه خدای مصری و کابالا به نام های «نویت(Nuit)»، «هادیت(Hadit)» و «را-هور-خویت(Ra-Hoor-Khuit)» هستند. این سه خدا به کمک جادو بر دنیا حکومت میکنند و انسانهایی را به عنوان نماینده خودشان انتخاب کرده و با واگذار کردن نیروهای جادویی به آنها کمک می کنند تا دیگر انسانها را در راه رسیدن به رستگاری هدایت کنند.
کرولی با تاسیس این مذهب، توانست پیروان بسیاری در نقاط مختلف جهان بدست آورد. کرولی معتقد بود که ارواح از او محافظت میکنند و برای همین بدون اینکه از چیزی بترسد به تبلیغ مذهب جدیدش میپرداخت و با نوشتن کتابها و سخنرانیهای مختلف سعی میکرد تا افراد بیشتری را به دین خودش بکشاند. پس از مدتی، کرولی شروع به انجام آزمایشات مختلفی برای رفتن به دنیای ارواح و گرفتن نیروهای جادویی بیشتری کرد.
اولین اقدام کرولی برای رسیدن به دنیای ارواح، استفاده از حشیش و مواد مخدر قدرتمند بود تا به این وسیله، بتواند با دنیای جادویی و مردگان تماس حاصل کند. کرولی به خاطر مصرف زیاد مواد مخدر به تدریج به اعتیاد شدید دچار شد. او که به خاطر مصرف زیاد مواد مخدر به شدت مریض شده بود، سعی کرد تا راه تازهای برای ارتباط با دنیای مردگان و انجام مراسم جادویی مختلف پیدا کند.در همین زمان بود که کرولی با فرقه «اردو تمپلی اورینتیس(Ordo Templi Orientis)» آشنا شد.
این فرقه به اصطلاح مذهبی نیز به تمرین طلسمها و جادوهای مختلف میپرداخت اما بر خلاف فرقههای دیگر، مراسم آیینیشان به شکلی خاص برگزار میشد. در این فرقه، افراد برای رسیدن به دنیای ارواح و یا به دست گرفتن نیروهای جادویی میبایستی با زنی هم سطح خود رابطه جنسی برقرار میکردند و از این طریق به نیروهای عرفانی و جادویی میرسیدند. در این فرقه در اصطلاح به این رابطه جنسی «جادوی سکس(Sex Magic)» اطلاق میشود. اعضای فرقه بر این باورند که آنها با انجام رابطه جنسی با زنی همسطح خود میتوانند دانش و فهم خود را افزایش دهند و از این طریق به درجات بالاتری از عرفان و خودشناسی برسند.
کرولی با عضویت در این گروه، آموزهها و مراسم این فرقه را وارد مذهب خودش تلما کرد و حتی در برخی موارد آیینهایی جدید در بحث سکس مجیک ارائه کرد. کرولی که از نظر جنسی یک آزارخواه (مازوخیست(Masochist)) به شمار میرفت و علاقه زیادی به کشیدن درد داشت، همجنسگرایی و مازوخیسم را نیز به آیین سکس مجیک اضافه کرد. کرولی در مراسم سکس مجیک همیشه همراه یک مرد به این عمل میپرداخت و دیگران را نیز به این کار تشویق میکرد. کرولی 3 روش جدید را به سکس مجیک اضافه کرد. روش اول همان روش ابتدایی فرقه اردو بود که در آن یک مرد و زن همسطح با یکدیگر رابطه جنسی برقرار میکردند تا به دنیای ارواح راه بیابند. در روش دوم و سوم که کرولی آنها را به وجود آورد، افراد می توانستند با خودارضایی و یا همجنسگرایی، مراسم سکس مجیک را به جا آورند و از این طریق به دنبال رسیدن به مراتب بالاتری از جادو و عرفان باشند.
کرولی در کنار علاقه خاصش به سکس و جادو، علاقه زیادی به شعر گفتن و داستانسرایی داشت. همچنین کرولی بیشتر وقتش را در سفرهایی به دور دنیا میگذراند. اما همیشه بیان میداشت که در سفرهایش میتواند به عرفانهای تازهای بر بخورد و این سفرها در درک بیشتر او نسبت به جادو و طلسمها تاثیر مستقیمی دارد. کرولی به خاطر مصرف بیش از اندازه مواد مخدر، دچار سرطان شد و همچنین به خاطر داشتن سکسهای متعدد در مراسم سکس مجیک به بیماری «گنرهیا(Gonorhea)» مبتلا گردید. کرولی اواخر عمرش را در شهر «آستون کلینتون(Aston Clinton)» واقع در انگلستان گذراند.
او به خاطر بیماریهای متعددی که داشت دیگر نمیتوانست در مراسم مختلف شرکت کند و فقط به نگارش کتابهای به اصطلاح مذهبی میپرداخت. کرولی در کتابهایش تجارب مختلفش در طول زندگی را توصیف کرده و مردم را به گروههای مختلف تقسیمبندی کرده است. او در کتابهایش به توصیف کتابهای مقدس دیگر نظیر قرآن پرداخته و آنها را بیان کننده بخشی از واقعیت معرفی میکند! کرولی درباره قوم یهود بیان داشته که: "یهودیان قومی ستم دیده و باهوش هستند که ستمی که بر آنها وارد شده باعث قدرتمندتر شدن آنها گشته است. حالا آنها حقیقت دنیا را میدانند." کرولی آخرین سالهای عمرش را در خانهای کوچک به سر برد و در انتها در سن 72 سالگی در 1 دسامبر 1947 بر اثر بیماریهایش مرد.
پس از مرگ کرولی، مذهب تلما و دیگر فرقههایی که کرولی در شکلدهی افکار و مراسم آنها نقش بهسزایی داشت به فعالیتهای خود ادامه دادند و تا به امروز افراد بسیاری به این فرقهها پیوستهاند و مراسم جادویی را برگزار میکنند. شعرها و افکار مختلف کرولی در آثار هنری، محصولات فرهنگی و به خصوص، بازیهای رایانهای مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. بسیاری از پیروان فرقههای شیطان پرستی، افکار کرولی را مورد تایید قرار میدهند و او را جانشین «الیفاس لیوای(Eliphas levy)» معرفی میکنند. کرولی خودش نیز اعتقاد داشت که او الیفاس است که دوباره متولد شده، چرا که لیوای درست در زمان تولد کرولی فوت کرد و بسیاری بر این اعتقادند که روح لیوای در کالبد کرولی دوباره زنده شده است.
الیفاس لیوای یکی از آخرین «تمپلار(Templar)» های معبد به شمار میرود و کسی است که «بافومت(Baphomet)» را به شهرت رسانده است. تمپلارها اولین فرقهای هستند که برای اولین بار، در میانه جنگهای صلیبی به وجود آمدند و نماد پرستششان موجودی به نام بافومت بود.بافومت موجودی عجیب الخلقه است که دارای سر یک بز و بدنش ترکیبی از بدن مرد و زن است. لیوای، اولین کسی بود که پس از اختراع بافومت، تصویری مدرن از این موجود خیالی را به تصویر کشید تا پرستش این موجود شیطانی برای پیروانش قابل تصورتر شود. بافومت، امروزه به عنوان نمادی از خداوند (شیطان اعظم از دید شیطان پرستان) به کار برده می شود و تمپلارها معتقد هستند که سرنوشت دنیا به دستان این موجود عجیب است.
پس از طراحی بافومت توسط لیوای، کاربرد بافومت میان فرقههای مختلف افزایش یافت و تقریبا نماد آن به عنوان نمادی مشترک میان تمامی فرقههای شیطان پرستی مطرح شد. کرولی نیز از این نماد به عنوان خداوند جادو استفاده میکرد و در تمامی مراسمهایش مجسمه بافومت را به عنوان ناظر بر اعمالش با خود میبرد. کرولی از آنجا که خود را لیوای دوم میدانست همیشه سعی میکرد ارادت ویژه خودش را به بافومت نشان دهد.
کرولی به خاطر تاثیراتی که در جهان در قالب فرقههای مختلف گذاشته از شهرت بالایی برخوردار است و این شهرت باعث شده تا افکارش در میان پیروانش ستوده شود، از این رو بسیاری از طرفدارانش، افکار و نمادهای او را در آثارشان به کار میبرند. متعاقبا امروزه افکار و مفاهیم کرولی درباره جادو و شیطانپرستی به طور خاص در بازیهای رایانهای نیز به کار برده میشوند. حتی در برخی بازیها، شخصیت آلیستر کرولی به عنوان یکی از شخصیتهای مطرح شیطان پرستی یا جادوگری معرفی می شود. به عنوان مثال، می توان به سری بازی «شین مگامی تنسی(Shin Megami Tensei)» اشاره کرد که در آن شخصیت جادوگری به نام آلیستر کرولی معرفی می شود که به عنوان جادوگری قدرتمند در سر راه شخصیتهای اصلی قرار میگیرد. شخصیت طراحی شده کرولی در این بازی به بیان افکار کرولی میپردازد و به شکلی، نوعی تبلیغ برای کرولی به شمار میرود.
کرولی همچنین در سری بازی «پرسونا(Persona)» نیز حضور داشت و در آنجا هم به عنوان فردی روشنفکر و جادوگر، نمایش داده میشد. در کنار حضور شخصیت کرولی در بازیهای رایانهای، نمادهایی که وی برای مراسمش از آنها استفاده میکرد نیز به خاطر پرطرفدار بودنشان در برخی بازیهای رایانهای مورد استفاده قرار میگیرند. مهمترین نمادی که کرولی در معرفی کردن آن بیشترین تلاش را می کرد، نماد بافومت بود. کرولی در کنار دیگران باور داشت که او جانشین لیوای است، به همین خاطر همانند لیوای سعی داشت تا استفاده از نماد بافومت را در جامعه افزایش دهد.
به همین دلیل طرفداران او نیز از نماد بافومت در بازیها و سریالهای تلویزیونی استفاده میکنند. نماد بافومت به عنوان خداوند جادو در بازیهای «دویل سوروایور(Devil Survivor)» و «بایندینگ آیزک(The Binding Isaac)» استفاده شد.همچنین نماد «پنتاگرام(Pentagram)» که ستارهای پنج پر است به عنوان یکی از نمادهایی که کرولی در مراسمش استفاده میکرد حضور پر رنگی در بازیهای رایانهای به عنوان نمادی از قدرت و جادو دارد.به طور مثال این نماد در بازیهایی مانند «جریکو(Jericho)»، «گیلد وارز(Guild Wars)»، «یستردی(Yesterday)» و «ومپایرز(Vampires)» به عنوان نمادی از قدرت و جادو به کار برده شده است.
کرولی فقط به شکل نمادین در بازی ها حضور نداشت بلکه بسیاری از تفکراتش به عنوان پس زمینه داستانی بازیها به کار برده شدند. به طور مثال میتوان به سری بازی «لگیسی آف کین(Legacy of Kain)» اشاره کرد که به طور کلی بر اساس تفکرات کرولی طراحی شده بودند. طراحان بازی از طرفداران کرولی به شمار میرفتند که پیروان مذهب او نیز بودند آنها بازی خودشان را با تکه کلامهای کرولی آغاز میکنند و کلیت بازی را بر اساس تفکرات کرولی طراحی میکنند. در دموی ابتدایی بازی، جملاتی به رنگ خون به نمایش درآورده میشوند که کرولی در آغاز مراسم جادوییاش به کار میبرده است، این جملات به این معنی هستند:
"قانونی بسیار مهم در آفرینش جهان وجود دارد، زمانی که قرار است دنیایی جدید به وجود آید تمام جهان قبلی در ازای یک کلمه، آغشته به خون خواهد شد."
در بازی کاربران در نقش خون آشامان قرار میگیرند و با مبارزه با انسانها به خصوص افراد مذهبی، سعی دارند تا دنیا را نجات دهند در حالی که مذهب و پیروان خداوند بیهوده در تلاش هستند تا قوانین خودشان را اجرا کنند و هیچ اهمیتی به زجر و نابودی دیگران نمیدهند. کاراکتر اصلی که نامش «رازیل(Raziel)» است به کمک جادو و نیروهای ماورالطبیعه به مبارزه با انسانها و موجودات جادویی میپردازد و سعی دارد تا دنیا را نجات دهد. نام کاراکترهای بازی از مذهب کرولی تلما گرفته شده و از آنجا که تلما از کابالای یهودیت الهام گرفته شده است، اسامی کاراکترها بسیار شبیه به اسامی فرشتگان نام برده شده در کابالا است. به طور مثال رازیل در مکتب کابالا نام فرشته اسرار است که از تمام اسرار جهان محافظت می کند.
همینطور در سری بازی «الدر اسکرولز(Elder Scrolls)» تفکرات کرولی در به کارگیری جادو و برپایی مراسم شیطانپرستی به کار برده شده است. در این بازی، گروهی مذهبی با نام «میتیک دان(Mythic Dawn)» حضور دارد که تفکراتی شبیه به فرقه مذهبی گلدن دان کرولی دارند. حتی نماد این گروه در بازی هم به نماد گلدن دان نزدیک است. میتیک دان در بازی سعی دارند تا شیطان را به جهان انسانها بیاورند و از این طریق به جادو و رستگاری برسند روشی که کرولی و پیروانش به آن میپرداختند. آنها اعتقاد داشتند که بر شیطان ظلم شده و او باید آزاد شود و سرنوشت و رستگاری انسانها در دستان او است، همانطور که کرولی در مراسمش از آرامش و قدرت شیطان برای پیروانش صحبت میکرد.
کرولی یکی از تاثیرگذارترین شخصیتها در مسائل مربوط به جادو و شیطان پرستی در تاریخ بشر است. نمادها و تفکرات کرولی در بیشتر سریالهای تلویزیونی امریکایی مورد استفاده قرار میگیرند سریالهایی از قبیل «سوپرنچرال(Super Natural)» که در آن کرولی به عنوان یک شیطان قدرتمند معرفی میشود که دارای شخصیتی دانا و پر نفوذ است. در این سریال نیز همانند بازیها، آلیستر کرولی به عنوان فردی نامیرا و قدرتمند معرفی میشود که سعی دارد انسانها را به رستگاری برساند. فرقهها و مذاهبی که کرولی در شکلگیری آنها نقش داشته هنوز وجود دارند و به تبلیغ تفکرات خود میپردازند. استفاده از تفکرات کرولی در بازیهای رایانهای هنوز ادامه دارد و در آینده احتمال آن است که بازیهای بیشتری نیز با تفکرات کرولی به بازار عرضه شوند.
ویژهنامه اینترنتی «گناه نابخشودنی» پروندهای است برای اشتباهات، خسارتها و هزینههایی که سران و عاملان فتنه ۸۸ در طول هشتماهه خرداد تا دی آن سال بر مردم و کشورمان تحمیل کردند. در این پرونده که با محوریت بیانات امام خامنهای تدوین شده است، هشت گناه عمده نامزدهای ناکام انتخابات و هوادارانشان بررسی و بیانات رهبر انقلاب نیز بهصورت متن و صوت به آن ضمیمه شده است.
«توفان به روایت نوح» بخش دیگری از این ویژهنامه است که به مرور تدبیرهای رهبر انقلاب در مهار فتنه پیچیده سال ۸۸ میپردازد. بخش دیگری از این ویژهنامه نیز کارنامه دشمنان، ساکتان فتنه، عمارها و رسانههای داخلی و خارجی را در فتنه ۸۸ بازخوانی و مرور میکند.
علاقه مندان می توانند برای استفاده از این ویژه نامه؛ از این لینک استفاده کنند.فایل پیوست برخی از موارد آسیب و آفات اخلاقی است که تشکیلات دانشجویی را تهدید می کند و ما براساس استقراء آن ها را برمی شمریم. بدیهی است امکان افزودن و تکمیل بحث وجود دارد و از آن مهم تر امکان و بلکه وجوب عمل.
مهدی همازاده
دریافتسرگرم آموزی یا educaintment نگاهی نو به فرایند سرگرمی است. این نگاه علاوه بر به رسمیت شناختن این حوزه و ارائه تعریف و نظریه، به دنبال ارائه راهکار برای استفاده آموزشی از سرگرمی است. این نگاه از زاویه آموزش به سرگرمی نگاه می کند و نه بالعکس. به همین دلیل اصالت و اهمیت با آموزش است.
ادبیات سرگرم آموزی از دهه ۹۰ میلادی و سالهای ابتدایی دهه اول قرن حاضر در دانشگاه های جهان متولد شده است. البته خود سرگرم آموزی پیشینه بسیاری دارد. این مطالعات به دنبال بررسی تأثیرات و چگونگی استفاده مطلوب و آموزشی از این امکان بوده است. در ایران نیز در سالهای اخیر این ادبیات مورد توجه قرار گرفته است. البته هنوز جزو فقیرترین حوزه های علمی از نظر عمق نظری و تولید محتوا محسوب می شود.
با این مقدمه ، پایگاه پژوهشی تحلیلی راهبردی در این پرونده به معرفی این حوزه جدید مطالعاتی می پردازد. همچنین تلاش کرده ایم تا نگاهی اجمالی به حوزه سیاست گذاری سرگرم آموزی داشته باشیم و به نکات مفیدی در این حوزه برسیم.
داده نما
درآمدی بر سرگرم آموزی
داده نمای درآمدی بر سرگرم آموزی تلاشی برای ارائه یک دسته بندی کلی از فضای این حوزه مطالعاتی جدید است. در این داده نما به تعاریف، قالب ها، تأثیرات، مسائل، آسیب ها و فرصت ها پرداخته شده است.
.
.
کلیپ
نگاهی کوتاه به مفهوم سرگرم آموزی
کلیپ نگاهی کوتاه به مفهوم سرگرم آموزی مروری بر این مفهوم نو است. این کلیپ در روایتی کوتاه به بررسی تعریف، انواع و آسیب ها و فرصت های این حوزه پرداخته است .
.
مصاحبه با دکتر سیر بشیر حسینی
قرآن سرگرم آموزی است
من صد در صد معتقدم که قرآن سرگرم آموزی است. داستان فصاحت در قرآن با توجه به این همه تکرار، این همه تاکید و این همه مدل و بعد در سیره ی معصومین علیهم السلام بدون علت نیست.
مصاحبه با آقای کمیل سوهانی
سرگرم آموزی نیازمند نیروی انسانی خلاق
وقتی سرگرم آموزی بهعنوان یک راهبرد بخواهد مورداستفاده یک سازمان رسانهای قرار گیرد باید از جنبههای مختلف مدیریتی شرایط بهکارگیری این راهبرد در نظر گرفته شود. ساخت برنامههای سرگرم آموزی پیش از هر چیز نیازمند نیروهای انسانی خلاق و آگاه به این موضوع میباشد.
خلاصه راهبردی کتاب
دین، رسانه و کودک
این پژوهش در حوزه کلی کودک، دین و رسانه و با تأکید بر برنامهسازی دینی برای کودکان در رادیو و تلویزیونهای اسلامی با هدف آموزش معارف دینی به این گروه سنی تهیه و تدوین شده است. این اثر در هفت فصل با موضوعات مرتبط تبیین شده است .
.
خلاصه راهبردی مقاله
الگوی مطلوب سرگرمی در یک رسانه دینی
برای بررسی مفهوم سرگرم آموزی با مفاهیم پیشینی همچون سرگرمی مواجهیم. در نگاه سیاست گذارانه تعریف حدود سرگرمی متناسب با اصول دینی از مسائل مهم این حوزه محسوب می شود.
.
خلاصه راهبردی مقاله
رسانه های جمعی و تولیدات دینی برای کودکان
با رشد چشمگیر تولید برنامهها و مطالب دینی برای کودکان در رسانههای جمعی در سالهای اخیر، کودکان در سپهر بیکران اطلاعات و ارتباطات و در معرض پیامهای بیشمار رسانهای قرار گرفتهاند.
.
ترجمه و خلاصه مقاله:
سرگرم آموزی در تغییرات اجتماعی
این مقاله به بررسی یک برنامه سرگرم آموزی در هند می پردازد. در این برنامه که با مخاطب کشاورزان هندی طراحی شده است محقق تلاش کرده است چگونگی تأثیر این برنامه بر دیالوگ های مخاطبان را تحلیل کند
.
یادداشت های پرونده:
تجربه سرگرم آموزی | لذت یک بازی آموزنده
یک پله عقب تر از نیاز
نگاهی به سیاست گذاری در حوزه بازی های رایانه ای
بنگاه های جدید آموزشی
نگاهی به توجه سودجویان عرصه آموزش به سرگرم آموزی
طراحی شخصیت گام اول سرگرم آموزی
از طریق این مطلب و همچنین صفحه ویژه پرونده درآمدی بر سرگرم آموزی می توانید در جریان انتشار این پرونده قرار بگیرید.
متن زیر که توسط تحلیل گر سایت هافینگتن پست نوشته شده است به معقوله ی پیاده روی اربعین از دیدگاه حرکت عظیم جهان تشییع پرداخته است و این واقعه را رخدادی در کشور عراق بیان کرده است . در حالیکه نقش تمامی شیعیان جهان علی الخصوص ایرانیان و شیعیان ایران در این حرکت سیاسی و فرهنگی عظیم بر کسی پوشیده نیست.
این واقعه حج مسلمانان و یا کومبه میلای (یک فستیوال هندی) نیست. واقعه ای است که به نام اربعین شناخته میشود. این واقعه بزرگترین گردهمایی جهان است و با این وجود،احتمالاً شما تا کنون چیزی در مورد آن نشنیدهاید. نه تنها شرکت کنندگان در این مراسم بیش از تعداد شرکت کنندگان در مراسم حج مکه است (با نسبت 5 برابر) حتی از کومبه میلای که هر سه سال یک بار برگزار میشود هم گسترده تر است. خلاصه اینکه، اربعین هر تجمع دیگری را در نظر کوچک میکند و در سال گذشته جمعیت آن به مرز 20 میلیون شرکت کننده رسید. این رقم حدود 60% کل جمعیت عراق است.
ورای همه ی اینها، اربعین رخدادی منحصر به فرد است، چرا که علیرغم همه ی هرج و مرج ها و شرایط خطرناک عراق اتفاق میافتد. داعش به شیعیان به چشم دشمن قسم خورده نگاه میکند، و به همین دلیل هیچ چیز بدتر از دیدن تجمع عظیم زائران شیعه، برای نشان دادن ایمانشان،گروههای تروریستی را خشمگین نمیکند.
حضور مسیحیان و زرتشتیان در پیاده روی اربعین
اربعین یک ویژگی عجیب دیگر نیز دارد. در حالی که این واقعه صرفاً در ارتباط با امور معنوی شیعیان است،سنیها، حتی مسیحیها،ایزدیها،زرتشتیها و صائبین در هردو فعالیت زیارت و خدمت به سایر زائرین و نیازمندان شرکت میکنند. این یک ویژگی منحصر به فرد است که به یک رخداد مذهبی داده شده است و تنها میتواند یک معنی داشته باشد: مردم فارغ از رنگ پوست و عقیدهشان، حسین را به عنوان یک نماد جهانی و بدون مرز آزادی و شفقت میشناسند.
علت اینکه شما هرگز در مورد این اتفاق چیزی نشنیدهاید احتمالاً به این حقیقت مربوط است که مطبوعات بیشتر نگران جنبههای منفی و جنایت آمیز و شایعات مهیج هستند تا جنبههای مثبت و الهام بخش. به خصوص زمانی که پای اسلام به میان میآید.
اگر تنها صدها نفر از معترضان در لندن به خیابانها بیایند و شعار بدهند و یا در هنگ کنگ راهپیماییهایی اتفاق بیافتد و یا در روسیه مردم تظاهرات ضد پوتین انجام دهند، میگوییم سطح بالایی از دموکراسی در این کشورها وجود دارد و به سرعت در رسانهها منعکس میشود، اما یک گردهمایی 20 میلیونی با وجود وحشت و سرو صدای عراق، حتی موفق نمیشد به زیرنویس اخبار راه پیدا کند. علیرغم این که این رخداد دارای تمام عناصر حیاتی و ویژگیهای چشم نواز: ارقام بزرگ و گیج کننده، اهمیت سیاسی، پیام انقلابی، پیشینه تاریخی و اصل وجود است، یک تحریم غیر رسمی رسانه ای به این رویداد بسیار بزرگ تحمیل شده است. اما زمانی که چنین داستانی نقل میشود، آن هم با وجود تبر تحریریه رسانههای بزرگ، موجی از شکه شدنها و افکار عمیق را در مردم ایجاد میکند.
نامی که او هرگز نشنیده بود: حسین
در میان تعداد بیشمار افرادی که از این واقعه الهام گرفتهاند، یک مرد جوان استرالیایی وجود دارد که من سالها پیش او را ملاقات کردم، او به دین اسلام گرویده بود. بدیهی است که هیچ کس تصمیم به ایجاد چنین تغییر بزرگی در زندگیاش را به راحتی نمیگیرد. او در پاسخ به پرسشهای من گفت که تمام این داستان برای او از سال 2003 شروع شد. یک روز عصر، زمانی که اخبار نگاه میکرد، توسط یک صحنه که نشان میداد میلیونها نفر در حال رفتن به سمت یک شهر مذهبی به نام کربلا هستند، جذب شد.آنها شعار نام یک مرد را میدادند، نامی که او هرگز نشنیده بود: حسین.
برای اولین بار بعد از چند دهه، اعمال دینی که قبلاً در عراق سرکوب میشد در حال انجام شدن بود و جهان نگاه اجمالی به آن انداخته بود.
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست؟
با سرنگونی رژیم بعثی عراق، مشاهده گران غربی مشتاق بودند که ببینند مردم عراق چگونه در این آزادی از بند آزار و شکنجه دیکتاتوری رفتار خواهند کرد."جمهوری ترس"از هم پاشیده بود و شیشه ی عمر دیو شکسته بود."کربلا کجاست و چرا این همه انسان حاضرند برای رفتن به آنجا سر بدهند و صف کشیدهاند؟" "این حسین کیست که همه از او بی چون و چرا اطاعت میکنند و برای سوگواری مرگش بعد از 14 قرن چنین صف کشیدهاند؟"
آنچه در آن خبر 60 ثانیه ای گزارش شد او را به شدت تکان داد، چرا که این صحنهها شبیه هیچ کدام از تصورات او نبودند. یک حرارت و اتصال که همه ی زائران را به برادههای آهن تبدیل کرده و همگی را با هم میکشد و به آنچه که تنها میتوان نام آن را مغناطیس غیر قابل مقاومت حسین نامید نزدیک تر میکند. او میگوید "اگر میخواهید یک دین زنده که تنفس میکند را ببینید، به کربلا بروید"
چگونه یک مرد که در 1396 سال قبل کشته شده است،میتواند این چنین زنده باشد و امروز حضور قابل لمسی را به نمایش بگذارد که باعث شود میلیونها نفر برای او تجمع کنند و برای مشکل او چنان ناراحت باشند که گویی مشکل خودشان بوده است. چگونه است که این مردم با هم دچار مشکل و نزاع نمیشوند، علتی جز این که آنها همگی یک علاقه مشترک دارند وجود ندارد. از طرف دیگر اگر شما احساس کرده باشید که کسی خود را برای مبارزه برای حق آزادی شما درگیر کرده است، حقی که با شما عادلانه برخورد شود، حق شما برای یک زندگی با کرامت، شما با او همدردی خواهید کرد چرا که او برای عقاید شما به مبارزه برخواسته است.
تراژدی نهایی
حسین، نوه ی محمد اکرم، در میان مسلمانان به عنوان "شاه شهدا" پذیرفته شده است. او در کربلا در روزی به نام عاشورا در روز دهم ماه اسلامی محرم کشته شد. چرا که از دست دادن و وفاداری با خلیفه ی فاسد و ستمگر، یزید، خود داری کرده بود. او و خانواده و همراهانش توسط یک ارتش 30 هزار نفری در میانه ی صحرا محاصره شدند. از آب و غذا محروم شده و به خوفناکترین شیوه سر زده شدند. از آن روز تا امروز داستان او هزاران بار نقل شده است. به نقل از تاریخدان انگلیسی، ادوارد گیسون "با وجود وقوع این اتفاق در مکان و آب و هوایی بسیار متفاوت،صحنههای تراژدی حسین همدلی سردترین قلبها را نیز برمی انگیزد"از آن زمان تا کنون مسلمانان شیعه برای مرگ حسین در روز خاص عاشورا و چهل روز بعد از آن در روز اربعین سوگواری کردهاند. یک دوره ی چهل روزه که طول دوره ی عزاداری در سنت اسلام است. امسال اربعین در روز جمعه 12 دسامبر اتفاق خواهد افتاد.
سفر طولانی
من به کربلا سفر کردم تا خودم متوجه شوم که چرا این شهر این چنین مستی آور است. آنچه من شاهدش بودم به من اثبات کرد که حتی بزرگترین دوربینها هم برای به تصویر کشیدن روح این گردهمایی بزرگ و صلح آمیز کوچک است. سیلی از مردان، زنان، کودکان و بیش از همه زنان سیاه پوش از افق تا افق را پر میکنند. جمعیت آنقدر زیاد است که صدها مایل مسافت را مسدود میکند.
فاصله ی 425 مایل بین اولین شهر مرزی عراق تا کربلا مسافرتی طولانی با ماشین است و باید به طور غیر قابل تصوری سخت باشد وقتی قرار است این مسیر با پای پیاده طی شود. طی این مسیر برای زائران دوهفته کامل طول میکشد. افرادی از تمام گروههای سنی خستگی راه رفتن در زیر آفتاب سوزان در طی روز و سرمای استخوان سوز در شب را متحمل میشوند.آنها حتی بدون اساسیترین تجهیزات سفر و یا کمپینگ از مسیر زمینهای ناهموار و تالابهای خطرناک سفر میکنند.آنها در کنار عشق سوزان و بزرگشان به حسین، چیز زیاد دیگری با خود حمل نمیکنند.پرچمها و پارچه نوشتهها، هفدفشان را به خود آنها و کل جهانیان یاد آوری میکند.
آه ای جان، تو بعد از حسین بی ارزشی
"مرگ و زندگی هردو نزد من یکی است، پس بگذار من را مجنون بخوانند"
این پیام بخشی از دکلمه عباس، برادر ناتنی و سرلشکر مورد اعتماد حسین است، که او نیز در کربلا در حالی که سعی میکرد برای برادر و خواهر زادههای تشنهاش آب ببرد کشته شد.
با این وضعیت خراب امنیت عراق که باعث میشود عراق در تیتر خبرهای جهان باشد، هیچ کس شک ندارد که این واقعه از هر لحاظ واقعی و قابل لمس است.
ناهار، شام و صبحانه مجانی
یک بخش از این مراسم سوگواری که هر مشاهده کننده ای را بهت زده میکند دیدن این صحنه است که هزاران چادر که آشپزخانه موقت هستند توسط روستاییان که در منطق اطراف زندگی میکنند، در کناره ی مسیر زائران برپا شده است. این چادرها که موکب نام دارد مکانهایی هستند که آنچه زائران نیاز دارند را در اختیار آنها میگذارند. از غذای تازه و جایی برای استراحت گرفته تا مکالمات بین المللی رایگان برای زائران (که با وجود این وضعیت ناامن در عراق به خانوادههای خود اطلاع دهند که سلامت اند) پوشک بچه و تا هر رفتار مهربانانه ای، آن هم، همه و همه رایگان. در واقع زائرین نیازی به حمل کردن هیچ چیز جز لباسهایشان در این سفر 400 مایلی ندارند. حیرت بیشتر در نوع دعوت از زائرین برای غذا و نوشیدنی است. گردانندگان موکب ها، جلوی زائرین را میگیرند، با آنها راه میرند و از آنها خواهش میکنند که دعوت آنها را بپذیرند که اغلب شامل یک مجموعه کامل از خدمات مناسب برای پادشاهان است: در ابتدا پاهای شما ماساژداده میشود، سپس غذای گرم و خوشمزه تعارف میکنند و بعد از آن از شما دعوت میشود که استراحت کنید، در حالی که لباسهای شما شسته و اتو زده میشود و بعد از بیداری به شما بازگردانده میشود و البته همه ی این کارها رایگان و با مهربانی صورت میگیرد.
برای به دست آوردن بینش بهتر، این را در نظر بگیرید: پس از رخ دادن زلزله هائیتی و با همدردی و حمایت جهانی، اتحادیه جهانی غذا در بهترین حالت توانست به 500 هزار نفر غذا رسانی کند. ارتش ایالات متحده عملیات متحدی را به راه انداخت و منابع گوناگونی از آژانسهای فدرال را به خدمت گرفت و در نهایت اعلام کرد که در طی گذشت 5 ماه ازین فاجعه انسانی 4.9 میلیون غذا به دست زلزله زدگان رسیده است حالا این را مقایسه کنید با بیش از 50 میلیون وعده غذایی در هر روز در اربعین، که برابر است با 700 میلیون وعده غذایی برای زائران در طی این مدت از زمان، که تماماً نه به وسیله ی ایالات متحده و خیریههای جهانی بلکه به وسیله ی کارگران فقیر و کشاورزانی که در طی سال کار میکنند تا بتوانند رضایت زائرین را جلب کنند فراهم میشود. همه چیز که شامل امنیت هم میشود توسط مبارزان داوطلب فراهم میگردد که با یک چشم مواظب داعش هستند و با چشم دیگر زائران را در طی این مسیر راهنمایی میکنند. یکی از گردانندگان موکب ها میگوید"برای آن که ببینید اسلام چه چیزی را آموزش میدهد، به آنچه که چند صد تروریست وحشی انجام میدهند توجه نکنید بلکه به فداکاری خاضعانه ای که میلیونها زائر عرب به نمایش میگذارند توجه کنید"
در واقع نام شیعیان باید در چند زمینه در کتاب ثبت رکوردهای جهانی گینس ذکر شود:بزرگترین گردهمایی سالانه،طولانیترین میز غذاخوری مستمر، بالاترین میزان غذای رایگان به مردم، بیشترین و بالاترین میزان افراد داوطلب برای خدمت در یک واقعه منحصر که تمام آنها تحت خطر قریبالوقوع بمب گذاریهای انتحاری اتفاق میافتد.
صمیمیت بی نظیر
تنها نگاه به انبوه جمعیت، نفس شمارا بند میآورد و آنچه که به این نمایش عظیم اضافه میشود این است که هرچه شرایط امنیتی بدتر میشود افراد بیشتری انگیزه پیدا میکنند که تروریستها را به چالش بکشند و به آنها ثابت کنند که نمیتواند سد راه زائرین شوند. بنابراین، این مراسم سوگواری تنها یک مراسم مذهبی نیست، بلکه نشانه ی پر رنگی از مقاومت است.ویدیوهایی که به صورت آنلاین فرستاده شده است نشان میدهد که چگونه یک فرد بمب گذار در یک عملیات انتحاری خودش را به وسط جمعیت میرساند و منفجر میکند تا جمعیت زیادی را از بین ببرد، اما جمعیت شعار سر میدهند که:
حتی اگر دست و پایمان قطع شود خود را به سرزمین مقدس خواهیم رساند
انفجارهای وحشتناکی که در طی سال اتفاق میافتد به طور غالب زائران شیعه را هدف قرار میدهد و جانهای بیشماری را میگیرد که نشان دهنده خطراتی است که شیعیان مقیم عراق با آن مواجهاند و بیانگر نا امنی است که در کل کشور شیوع میکند. با این وجود به نظر نمیرسد که خطر مرگ بتواند جلوی مردم را بگیرد. جوان و پیر، عراقی و غیر عراقی، این سفر خطرناک را به جان میخرند تا به شهر مقدس برسند.
برای یک مشاهده گر آسان نیست که متوجه شود چه چیزی زائران را این چنین به سمت خود میکشد. شما زنانی را میبینید که بچههایشان را در آغوش گرفتهاند، پیرمردهایی که در صندلی چرخ دار هستند، افرادی که عصا به دست دارند و حتی افراد نابینایی که با کمک عصای سفید میتوانند مسیر خود را پیدا کنند. من پدری را دیدم که از بصره کل مسیر را با پسر معلولش پیاده آمده بود. پسرک 12 ساله مبتلا به فلج مغزی بود و نمیتوانست بدون کمک راه برود، بنابراین پدر در مسیر طولانی از سفر کف پای پسر را روی پای خودش قرار میداد و زیر بازوانش را میگرفت تا باهم قدم بردارند. این اتفاق مانند داستان فیلمهای است که برنده اسکار میشوند. اما به نظر میرسد که هالیوود به قهرمانان افسانه ای بیشتر توجه میکند تا قهرمانان زندگی واقعی،آنهایی که دلاور و سر سپردهاند.
گنبد طلایی حسین
زائران حرم مطهر حسین و برادرش عباس تنها با احساسی در دلشان به سمت آنها نمیروند. این زائرین برای مرگ سختی که آنها داشتهاند گریه میکنند و در پی این کار تعهد خود به آرمانهای حسین را محکم تر میکنند. اولین کاری که زائرین بعد از رسیدن به حرم حسین میکنند این است که زیارت نامه را با صدای بلند و موزون میخوانند. یک نوشته ی مقدس که خلاصه ای از وضعیت و شرح حال حسین است. در آن متن آنها این گونه آغاز میکنند که حسین را وارث آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی میخوانند. مفاهیم بسیار عمیقی در نگارش این متن وجود دارد. این مطلب نشان میدهد که پیام حسین درباره ی: حقیقت، عدالت وعشق برای مظلومیت به عنوان جزو جدایی ناپذیر از خواسته ی تمام پیامبران الهی بوده است. رفتن مردم به کربلا به این علت نیست که از دیدن صحنه شگفت زده شوند-سرسبزی و نخلهای پرپشت خرما و یا برای تحسین زیبایی ظاهری مسلمانان و یا برای خرید و سرگرمی و نه برای دیدن مکانهای تاریخی و باستانی-آنها میروند تا گریه کنند. تا عزاداری کنند و رایحه بهشتی حسین را از نزدیک استشمام کنند.
آنها در حالی که برای بزرگترین فداکاری و جان نساری که تاکنون دیده شده است اشک میریزند و حسرت میخورند و وارد حرم مطهر میشوند. و این چنین است که هریک از آنها با مردی که هرگز او را ندیدهاند رابطه ای شخصی برقرار می کنند، با او صحبت میکنند و نامش را صدا میزنند.آنها به مقبرهاش چنگ میزنند و زمینی را که به ضریح منتهی میشود میبوسند.آنها به نحوی در و دیوارها را لمس میکنند که گویی در حال لمس کردن صورت یک دوست قدیمی و عزیز هستند. این یک چشم انداز زیبا از یک حماسه است. برای فهمیدن آنچه که این مردم را برمی انگیزد باید درکی از شخصیت و جایگاه امام حسین و رابطه روحی کسانی که آمدهاند تا او را بشناسند و با دریافت افسانه ی زندگی او ببالند داشت.
اگر دنیا حسین، پیامش و جان نساری اش را شناخته بود، همه میتوانستند ریشههای باستانی داعش را پیدا کنند و بفهمند که عقیده ی این گروه برای مرگ و نابودی از کجا سرچشمه میگیرد.قرنها پیش بود که در کربلا بشریت شاهد بنیان گذاری وحشیگری و جنایت که در قتل حسین خلاصه شد، بود. این اتفاق مواجهه ظلمت مطلق با نور درخشان بود. مقابله ی فساد با فضیلت. ازین روست که روح حسین تا به امروز زنده مانده است و حضورش با تمام جنبههای زندگی این افراد گره خورده. داستان او مبارزه ی قهرمانانه برای زندگی بهتر را تشویق و تحسین میکند و هیچ تحریم رسانه ای نمیتواند نور او را خاموش کند.
"حسین کیست؟"، سوالی با این عمق که میتواند باعث شود افراد دین خود را تغییر دهند تنها زمانی میتواند پاسخ داده شود که شما با پای پیاده به حرم حسین رفته باشید.
* منبع: فرهنگ نیوز